شب بي تو هر شب غممو به خلوت خودم مي بردم خبري از تو نبود و لحظه ها رو مي شمردم وقتي شب سحر مي شد به بيقراري خودم رو به دست گريه مي سپردم گله و شکايتي از تو به لب نمي آوردم تو به ياد من نبودی اما من واست می میردم
 
                          ******
وقتی فهمید می خوامش خندید و رفت
التماس را توی چشمام دید و رفت
با همه خوبیهام بی وفا
رنگ غم به زندگیم پاشید و رفت
دیگه دل از همه دنیا سرده
کی میگه گریه دوای درده
بعد از اون چشم من دیگه خواب نداره
بس که گریه کردم چشام آب نداره
هر چی من بگم باز تمومی نداره
از غم و غصه هام
که حساب نداره
چه کنم ای خدا با دل شکسته
چه کنم با دلی که ز خون نشسته
میدونست مهرشو با جونم خریدم
اما از عشق اون جز ریا ندیدم