تولد!! روزی که هیچگاه نفهمیدم برای چی باید خوشحال باشم!!!
پدر آن شب اگر خوش خلوتی پیدا نمی کردی
تو ای مادر اگر شوخ چشمی ها نمی کردی
تو هم ای آتش شهوت شرر بر پا نمی کردی
کنون من هم به دنیا بی نشان بودم

پدر آن شب جنایت کرده ای شاید نمی دانی
به دنیایم هدایت کرده ای شاید نمی دانی
از این بایت خیانت کرده ای شاید نمی دانی
 
من زاده ي شهوت شبي چركينم
در مذهب عشق ، كافري بي دينم
آثار شب زفاف كامي است پليد
خوني كه فسرده در دل خونينم
من اشك سكوت مرده در فريادم
داد ي سر و پاشكسته ، در بي دادم
اينها همه هيچ ... اي خداي شب عشق
نام شب عشق را كه برد از يادم ؟
 
@@@@@@@@@
     
 
تو شعرهای سپید من جایی نمونده واسه تو
سیاهی و در به دری از روزگار من برو
تورو دیگه دوست ندارم یه لحظه پیشم بمونی
دیگه نمی خوام تو گوشم شعرهای غمگین بخونی
اگه نمی ریم بدون که دشمن جون منی
دلم می خواد هر جوری هست کنار من جون بکنی
اگه نمی ریم بدون که دشمن جون منی
دلم می خواد هر جوری هست کنار من جون بکنی
تو شعرهای سپید من جایی نمونده واسه تو
سیاهی و در به دری از روزگار من برو
تورو دیگه دوست ندارم یه لحظه پیشم بمونی
دیگه نمی خوام تو گوشم شعرهای غمگین بخونی
دنیای من روشن و تو دشمن روشنیا
خورشید من دار میاد بی سروپای رو سیاه
می خوام روزای خوب من شکنجه جونت بشه
سپیدی های من تورو تا مرز مردن بکشه
سیاهی و دربه دری غصه نا تموم من
چه قدر باید گریه کنم از من و گریه دل بکن
تورو دیگه دوست ندارم یه لحظه پیشم بمونی
دیگه نمی خوام تو گوشم شعرهای غمگین بخونی
اگه نمی ریم بدون که دشمن جون منی
دلم می خواد هر جوری هست کنار من جون بکنی
zzzzzzzzzzzzzzzzzzz
خدایم آه ای خدایم
آه ای خدایم
صدایت میزنم بشنو صدایم
شکنجه گاه این دنیاست جایم
به جرم زندگی این شد سزایم
آه ای خدایم بشنو صدایم
مرا بگذار با این ماجرایم
نمی پرسم چرا این شد سزایم
آه ای خدایم بشنو صدایم
گلویم مانده از فریاد و فریاد
ندارد کز غم مرگ صدا را
به بغض در نفس پیچیده سوگند
به گل های به خون غلتیده سوگند
به مادر سوگوار جاودانه
که داغ نوجوانان دیده سوگند
خدایا حادثه در انتظار است
به هر سو باد وحشی درگذار است
به فکر قتل عام لاله ها باش
که خواب گل به گل کابوس خار است
خدایم ای پناه لحظه هایم
صدایت میزنم با گریه هایم
صدایت میزنم بشنو صدایم
الهی در شب فقرم بسوزان
ولی محتاج نامردان مگردان
عطا کن دست بخشش همتم را
خجل از روی محتاجان مگردان
الهی کیفرم را میپذیرم
که از تو ذات خود را پس بگیرم
کمک کن تا که با ناحق نسازم
برای عشق و آزادی بمیرم
خدایم ای پناه لحظه هایم
صدایت میزنم با گریه هایم
صدایت میزنم بشنو صدایم