سنگ خارا.چشمك
سنگ خارا
جاي آن دارد كه چندي هم ره صحرا بگيرم
سنگ خارا را گواه اين دل شيدا بگيرم
مو به مو دارم سخنها نكته ها از انجمنها
بشنو اي سنگ بيابان ، بشنويد اي باد و باران
با شما همرازم اكنون، با شما دمسازم اكنون
شمع خودسوزي چو من، در ميان انجمن
گاهي اگر آهي كشد دلها بسوزد
يك چنين آتشبه جان مصلحت باشد همان
با عشق خود تنها شود تنها بسوزد
من يكي مجنون ديگر در پي ليلاي خويشم
عاشق اين شور و حال عشق بي فرداي خويشم
تا به سويش رهسپارم سر ز مستي بر ندارم
من پريشان حال و دلخون با همين دنياي خويشم
چشمك
روبروی من و چشمات انتظار یه چراغه
زیر سقفی که نجیبه فرصت بوسه چه داغه
آینه های مهربونی تو به تو تا بی نهایت
شونه هامون جای قصه سرامون گرم رفاقت
روبروی من و چشمات اتفاقی پا به ماهه
چشمای تو سهم عشقه چشمایی که سرپناهه
بوی عطر پیرهن تو برده هوش از عطر شب بو
به نگاه تو حسوده چشمای قشنگ آهو
سمت و سوی وسعت تو سمت و سوی آسمونه
حرف بارون با تنت نیست حرف تو رنگین کمونه
داشتن تو یه قراره بین قلب من و دریا
شور شعر و شوق شعری دیدنت وقت تماشا
کاشکی چشمات مال من بود با یه رنگ عاشقونه
بغضمو بغل بگیری به یه چشمک یه بهونه
